تحلیل درباره پیامدهای عفو عمومی و خطرات امنیتی آن (با تأکید ویژه بر نفوذ اپوزیسیون رادیکال و فرقهها)
یادداشت محسن بازرگان فعال فرهنگی ، اجتماعی و استاد دانشگاه پیرامون طرح «عفو عمومی» با هدف بازگرداندن متخصصان خارجنشین و بهبود فضای علمی و تخصصی کشور.

در فضای کنونی ایران، طرح «عفو عمومی» با هدف بازگرداندن متخصصان خارجنشین و بهبود فضای علمی و تخصصی کشور بارها توسط برخی جریانات مطرح شده است. اما این طرح، اگر بدون سازوکارهای دقیق امنیتی اجرا شود، میتواند بسترساز تهدیدات مهمی برای کشور باشد و حتی منجر به شکلگیری ساختارها و گروههایی شود که تاکنون نظیرشان را کم ندیدهایم.
۱. نفوذ سیستماتیک و سازمانیافته اپوزیسیون پنهان باید توجه داشت بسیاری از جریانات معاند و اپوزیسیون که خود را «فعال سیاسی» یا «متخصص» معرفی میکنند، تجربه طولانی کار مخفی، شبکهسازی، و آموزشهای امنیتی و اطلاعاتی در خارج کشور دارند. این افراد تنها با دریافت عفو تغییر ماهیت نمیدهند. حتی بالعکس، ورود بیدغدغه این نیروها به کشور میتواند به معنای ورود سلولهای خطرناک و آموزش دیده، در قامت یک اپوزیسیون پنهان اما سازمانیافته باشد.
۲. ایجاد فرقه یا گروهکِ دارای رهبری واحد تجزیه و تحلیل تجربههای گذشته نشان میدهد غالب مخالفتها و اپوزیسیونهای داخل ایران همواره از نبود رهبری واحد و تشکیلات منسجم رنج بردهاند؛ اتفاقاً بسیاری از رهبران اپوزیسیون خارجنشین (مانند شاهزاده پهلوی) بارها بر این موضوع اذعان کردهاند که اپوزیسیون یک پارچه، رهبری و هماهنگی عملیاتی ندارد. اما اگر در قالب «عفو عمومی» فضای ورود و فعالیت اپوزیسیون باز شود، ممکن است شرایطی ایجاد گردد که یک گروه نخبه و هدفمند آموزشدیده بتواند، با حضور فیزیکی در کشور، نقش رهبری جریانهای مخالف یا حتی معاند را به دست گیرد. این مسئله بسیار خطرناک است، زیرا: با ایجاد “فرقه” و “گروهکهای دارای رهبری واحد” در داخل کشور، ساختاری شکل میگیرد که سالها آرزویش را داشتهاند: امکان فرماندهی و هماهنگی میدانی تحت پوشش کار تخصصی. این فرقهها میتوانند همدلی و اتحاد میان سایر گروههای کوچکتر و پراکنده را افزایش دهند و عملاً یک خط فکری منسجم در داخل ایجاد کنند. اتفاقاً تجربه گروههای منافقین (در دهه ۶۰) و سایر جریانات معارض نشان میدهد همین مدل شبکهسازی و فرقهسازی شکلگیری تهدیدات عمیق را برای امنیت کشور در پی داشته است.
۳. نقش سرویسهای بیگانه و لابیهای منطقهای خطر مهم دیگر، نفوذ افراد تربیتیافته توسط سرویسهای اطلاعاتی بیگانه مانند اسرائیل و برخی لابیهای منطقهای است. این افراد همزمان دو کار را دنبال میکنند: یکپارچهسازی مخالفان: ممکن است شخصیتهایی وارد کشور شوند که بتوانند مخالفان فعلی را ذیل یک پرچم واحد جمع کنند و شبکهای همجهت و کنترلپذیر (از نظر نظامهای معاند) بسازند. اتصال عملی گروهکهای مرزی و داخلی: تاکنون یکی از ضعفهای اساسی گروههای تجزیهطلب یا تروریستی، نبود هماهنگی جدی بین هستههای داخلی و مرزی بوده است. حضور یک مهره کلیدی که هم دانش تخصصی، هم پشتوانه فکری، و هم آموزش نفوذیها را دارد، میتواند این خلأ را پر کند و گروههای داخل و مرزها را به هم وصل کند. این دقیقا همان چیزی است که برخی سرویسهای امنیتی سالها برایش تلاش کردهاند اما به علت نبودن مهرهای میداندار ممکن نشده است.
۴. تجربه کشورهای دیگر و عبرت تاریخ کشورهایی که بدون حساسیت امنیتی، اجازه بازگشت و فعالیت مخالفان رادیکال را دادهاند، خیلی زود شاهد موج جدیدی از سازماندهی داخلی افراطگری یا حتی تجزیهطلبی بودهاند که گاه تا مرز جنگ داخلی و ناامنی گسترده پیش رفته است.
جمعبندی :
عفو عمومی، اگر فقط نامش بخشش و تخصصگرایی باشد اما پشتوانه امنیتی و پالایش اطلاعاتی عمیقی نداشته باشد، عملاً دروازهای است برای رسوخ نیروهای آموزشدیده، شبکهسازی و شکلگیری رهبری جدید اپوزیسیون و تجزیهطلبی. این تهدید امنیت ملی را از هر جهت افزایش داده و ممکن است سالها آسیب جبرانناپذیر به نظام و ملت وارد نماید.
پیشنهاد کلیدی:
هر طرح عفو یا بازگشت متخصصان، باید ذیل شفافترین و دقیقترین پالایشهای امنیتی، اطلاعاتی و حتی روانشناسی و رضایت عمومی اجرا شود و هیچگاه صرف عناوین تخصصی یا شعارهای فریبنده، جای تدوین فرآیندهای صیانتبخش و حفاظتی را نگیرد. و در حال حاضر کلا “”عفو عمومی”” از نظر اینجانب فریب است.